بدون عنوان
سلام گل مامان.همین الان اومدم پای کامپیوتر.تانشستم ی هوظاهرشدی وبازم اذیتت شروع شد.مامان عسای(عکسای)کوچولوهام وبیار یه ذره دوتاچهارتا.درحالی ک دوتاوچهارتاروباانگشتای نازت نشون میدی.مادرب فدای تو.
بهت میگم محیا یه چیزی بگو اینجا بنویسم.
میگی :بگو کجا رفتین
مامان:کجا رفتین
محیا:رفتیم واسه دخترم بستنی بخرم دخترم بستنی نونی خورد مریض شد
مامان:دکتربردیش
محیا:نه من داشتم کارمیکردم خودش دکتررفت افتاد
مامان :خب چراموظبش نبودی
محیا:خب من داشتم ظرف میشستم
مامان: کجاش اوف شد
محیا:بدنش. لباساشوپیرهنشوشلوارشودراواردم دلش اوف شد.
مامان: چی بهش دادی
محیا:بازم شربت دادم بش خوب شد
مامان: واسه دخترت چی خریدی.
محیا:پاستیل واسش خوب نبود یه چیز دیگه گرفتم
مامان: باباش اومدناراحت نشد افتاده
محیا:چراناراحت شددوتامون ناراحت شدیم بعددخترم گریه کرد رفت دیگه دخترنداشتیم بعدرفتیم یه دخترخریدیم.
مامان فدای زبون شیرینت شیرین عسل